آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

از طرف یه مامان که بیخوابی زده به سرش

سلام کوچولو ... از دست کارات ! از بس شبا دیر خوابیدی !حالا هم که زود خوابت میبره من دیگه تا دیر وقت خوابم نمی آد آخه عادت کردم شبا دیر بخوابم ...الان تقریبا ساعت ٣ نصفه شبه و من هر کاری کردم خوابم نبرد  گفتم بیام و چند تا عکس بذارم .تو این عکس ٥٩ روزته یعنی روز قبل از واکسنت بهت گفته بودم که از ٦٠ روزگیت عکس ندارم چون خیلی پات درد داشت ومنم اعصابم خورد بود بعدشم با مهمونامون مشغول شدیم و من از ٦٢ روزگیت عکس انداختم   ...
14 بهمن 1390

واکسن دو ماهگی

سلام دختر خوشگل من ...سلام عشق من قلبم ....روحم ..پاره جیگرم ...پریروز بالاخره واکسن دو ماهگیت رو زدیم وای جیگرم کباب شد وقتی آمپولو بهت زدن جیغت رفت هوا....تازه یه ذره آروم شده بودی که اون یکی واکسنو به اون یکی پات زدن..الهی من بمیرم که دوباره گریه ات در اومد...خوب شد زنداییت هم باهامون بود من که اصلا تحمل دیدن اون صحنه رو نداشتم و زنداییت پیشت وایساده بود....بعدش که اومدیم خونه سر موقع قطره استامینوفنت رو دادیم و اصلا تب نکردی (بزنم به تخته) وللی اون پات که واکسن کزاز زده بودن خیلی خیلی درد داشت ...یه اپسیلوم که پاتو تکون میدادی گریه ات در می اومد انقدر جیغ زدی و گریه کردی که منم گریه ام گرفت ... خوب شد مامان جونت و زنداییت پیشمون بودن دس...
12 بهمن 1390

نگرانم

عزیزم فردا قراره بریم چکاپ دو ماهگی و من کلی غصه ام گرفته آخه دختر کوچولوم واکسن میزنه و این کلی واسش درد ناکه ..تازه بعدش خدا کنه  تبت شدید نباشه ...وای خدایا کمکم کن.
9 بهمن 1390

همه نوه های مامان جون

اینجا ٢١ یا ٢٢ روزه هستی و با بقیه نوه های مامان جون عکس انداختی یه عکس با هادی عزیزم پسر خالت که بغلت کرده امیر علی شیطون جیگر طلا که پسرداییته و محیا ناز نازی خواهر هادی که دختر خالت میشه  .   ...
9 بهمن 1390

تو این عکسها یکی یه دونه خوشگلم 50 روزشه

اینجا داشتیم می رفتیم خونه عمت تا شنیدی داریم میریم خونه عمت کلی جیغ و دادو هوار راه انداختی تا اینکه بالاخره کلی باهات صحبت و مذاکره کردیم تا آروم شدی ورفتیم خونه عمت اونجا وقتی براش تعریف کردیم گفت: همش تقصیر این عروسه به بچه یاد میده با عمه هاش خوب نباشه...  .... می بینی کاراتو ..؟ نکن این کارا ؟ببین به مامانت چی میگن؟ ...
9 بهمن 1390

آیلین یک روزه تو بیمارستان

آیلین خانم : شما با ٥٠ سانتیمتر قد و ٣٧ سانتیمتر دور سر و ١٠٠/٤ وزن با کلی جیغ و سروصدا ساعت ٣٥/٩ پنجشنبه ١٠/٩/٩٠ به دنیا اومدی الهی من قربون اون شیکمت برم که همش اون روز به خاطرش جیغ زدی ... گشنه بودی مامانی هم که هنوز شیر نداشت ... خانم پرستاره یه بار بهت سرم قند داد یه بار هم که نزدیک صبح اینقدر جیغ زده بودی که صدات گرفته بود بهت یه ذره شیر خشک داد .وااای چه شب سختی بود هم واسه تو هم واسه من و هم واسه مامان من که بیچاره روز بعدش مریض شد . ...
9 بهمن 1390

دخترک 15 روزه من

١٥ روزگیت رفتیم مرکز بهداشت و برات پرونده باز کردیم .٥/٤ وزنت شده بود و قدت هم ٥٣ سانتیمتر و دور سر ٣٨ سانتیمتر که تو چکاپ یه ماهگیت وزنت ٣٠٠/٥  دور سر ٥/٣٩ و قدت هم ٥٥ سانتیمتر بود.اینا رو اینجا مینویسم که بعدا خودت بیای و ببینی . چون ممکنه یادم بره .   ...
9 بهمن 1390

سه روزگی دخملم

الهی من دورت بگردم که هم دستتو سوراخ کردن هم پاشنه کوچولوتو .وای من هرگز نمی تونم به یه بچه سه روزه سوزن بزنم . ...
9 بهمن 1390

یه دختر دارم شاه نداره ... صورتی داره ماه نداره

عاااااااااااااااااااااااااااااااشقتم .... میمیرم برات ... آخه تو چرا انقدر نازی ...همه کارات شیرینه ...نگا کردنت  خندیدنت گریه هات... وقتی با اشتها شیر می خوری (انگار می خوان ازت بگیرن) حتی خرابکاری کردنات  خلاصه هر کاری تو بکنی قشنگه ... بعضی وقتا با چشای قشنگت مامان یا بابا رو نشونه می گیری و هر جا که طرف بره دنبالش می کنی ... این روزا صداهای بامزه ای از خودت در میآری و به زبون شیرین خودت حرف میزنی ... قشنگم خدا رو شکر می کنم که موجود به این قشنگی رو به ما هدیه کرده و از صمیم قلبم می خوام که کمکمون کنه اونطوری که شایسته است بزرگت کنیم ..آمین امروز تازه از خوابیدن شما استفاده کردم و چند تا از عکساتو گذاشتم راستی من ا...
9 بهمن 1390